تولد بازی .. :)

  

---

 فعلا همینطوری درهم برهم و پراکنده مینویسم تا اینکه چندتا پست چرک نویسم از ماه های قبل رو مرتب کنم. البته تو چرک نویس ها توضیح خاصی ندادم و فقط به اختصار کارای اون روز رو نوشتم تا مثلا یادم نره کاملش کنم.. :)

من هروقت که بیکار شدم حتی تو مترو اومدم اینجا از روزهای قبل نوشتم و ذخیره کردم تا ی پست تپل مُپل شده بود. الان اومدم منتشر کنم دیدم هیچی از نوشته هام نمونده هووووووف 

تا اونجا که یادم میاد از تولد شُما(25تیر) نوشته بودم که روز تولدش صبح زودتر بیدار شدم خوجل موجل کردم و رفتم ی کیک کوچک شکل پیراهن مردونه خریدم و ی مغازه وسایل تولد رفتم و بادکنک و عینک سیبیلو و بشقاب ی بار مصرف قلب قلبی و شمع خریدم و سر راه هم سبدگل رز قرمز و سفید خریدم. البته همه ی اینا رو از قبل تحقیق کرده بودماو میدونستم کجا چی میخام. تو راه که بودم شُما زنگیدی و من تازه یادم افتاد اصن از خاب که بیدار شدم پیغام نداده بودیم و نمیخاستمم متوجه شی دارم برات تولد میگیرم. گفتی کجایی. گفتم یهو چندتا خرید پیش اومد اومدم بیرون. گفتی امروز میتونیم همو ببینیم. منم گفتم ا.. چه خوب:)) یعنی اگرم نمیگفت من بازم داشتم میرفتم سمت دفتر هه

تا رسیدم و خریدارو تو ماشین دید کلی خوشحال شد. دیگه تبریک گفتم و بوس بوسی کردیم و رفتیم درکه. گردو و شاتوت خریدیم و رفتیم ی باغی که این مدت همیشه میریم دیگه پاتوقمون شده..من ی تخت بزرگ انتخاب کردم که راحت وسایل تولد رو ولو کنیم.. کلی عکس و فیلم گرفتیم و ی آقاهه هم عکس دوتایی ازمون گرفت و کیک بُرید و کادو هم نداشت که باز کنه خخخ مشغول بلومیس جان و تنقلات شدیم.. ی تکه از کیکُ خوردیم خیلیم تازه و خوشمزه بود, بقیه شو دادیم به متصدی باغ حالشو ببرن .. :))

شُما هم همش تشکر تشکر تا رسیدیم دفتر و شما پیاده شدی رفتی سرکارت و  من برگشتم خونه البته تا شب تشکراش ادامه داشت خخخ