ایام متاهلی.. :)

سلااام.. :)))))

نگاه کردم آخرین باری که اومدم غر زدم و خاطراتمونو نوشتم حدود ۹ ماه میگذره!

اول باید بگم که حدود ۶ ماهه که خداروشکرررر خونه ی خودمون هستیم و واقعا معجزه رو به چشم دیدیم. کارامون مثه همیشه دقیقه نود ولی در بهترین زمان و قشنگ ترین حالت درست شد و دقیقا اولین سالگرد عقدمون یعنی ۲۵ام اسفند ۹۸ زندگیمون شروع کردیم. 

درسته که از همون موقع ی ویروس ناشناخته تو جهان اومد ! و دو ماه قرنطینه شدیم تو خونه اما واسه ما که خوب بود! :)

 فروردین و اردیبهشت تو خونه ی خودمون ورِ دلِ هم فیلم دیدیم و بازی کردیم و حرف زدیم و شیرینی پختیم و آخر شبا با ماشین میرفتیم دور میزدیم و هی مامانم و خاهرم واسم غذا فرستادن و ایشون هم کارای خونه رو انجام میداد و کلا ولوطور گذروندیم و خوش گذشت.. :))

بعدشم دقیقا فردای قرنطینه کار ایشون که منتظر جواز بودن درست شد و اینجوری محل کارش با خونمون ده دقیقه فاصله داره! واقعا کی فکرشو میکرد همه چی مثه قطعات پازل درست کنار هم قرار بگیره و نتیجش آرامشی بشه واسه مایی که کلی سر هرچیزی حرص و جوش خوردیم. 

حالا الانم اومدم طبق اعتقادی که به وبلاگمون دارم یکی از دل نگرونیامون بگم تا بلکه سبک بشم و هرچه زودتر خبر خوش برامون بیاد. چون از خرداد ماه که شما واسه ی کاری اقدام کردی و با وکیل صحبت کردی تا الان که سی شهریوره هنوز خبری نشده و آقای وکیل هم گفته به وقت بیشتری نیاز دارم. البته که از اولی هم که اقدام کردیم نتیجه ی کار مشخص نبود که آیا این هزینه ای که میکنیم به نفعمون هست یا نه و و ما شانسمونو خاستیم امتحان کنیم.

در کل واسه همه ی این روزا باید ی خداروشکرررر بزرگ گفت..:))