هفته یِ شهریوری.. :)

 

 

شنبه:

شما صبح زود رفتی اندیشه و منم ظهر با ماما و هاپو و پرپری رفتیم پارک.. شما کارت طول کشید و چون مهلت نت.برگ کافه تو ولیعصر که قرار بود باهم بریم، داشت تموم میشد، منم پاشدم عصر با هاپو رفتم.. خیلی هم خوب بود.. شما هم شب اومدی خونه.. 


۱شنبه:

مشاوره نداشتم و ظهر اومدم کلبه.. قرار بود بریم بانک و بعدش پاساژ میرداماد من کار داشتم..  که شما گفتی میخای من برم بانک،  تو ی غذا درست کن بعد میام دنبالت.. منم قبول کردم و  خیلییییی سریع ماکارونی درست کردم و مابینش خونه رو جم و جور کردم تا شما اومدی.. سبزی گرفته بودی، گفتی پاک کنم تا حاضر میشی.. گفتم باشه اما دیره ها.. گفتی زود پاک میکنم.. دیگه پاک کردی و شستی.. منم دیدم دیگه وقت نمیشه بریم پا شدم نماز خوندم.. بعدش شما گفتی بریم.. گفتم نمیخام دیگه دیر شده.. خب آخه اولش که اومدی باید سریع میرفتیم.. دیگه هرچی گفتی وقت داریم سریع میریم به کارت میرسی، گفتم نمیخام.. خودتم ناراحت شدی ازینکه این چند وقته  من هرجا میگم بریم، انگار وقت نمیشه بریم .. دیدی منم ناراحتم، ی کارتون که برام دانلود کرده بودی گذاشتی و هی بوسم کردی ، منم با اخم نشستم کارتون دیدم.. غذا رو آوردی خوردیم.. خداروشکر خوشمزه شده بود و کلی خوردیم و ظرفارو شستم و خابیدیم نیم ساعت.. بیدار شدیم ی کم حرفیدیم و شربت آلبالو خوردیم و من سریع برگشتم خونه دنبال هاپو و رفتیم شنا.. من چون بینهایت از شنا میترسیدم حالا که پیشرفت داشتم،خیلی خوشحالم و مربیمم کلی ازم تعریف میکنه.. قرار شده کامل که یاد گرفتم شما برام جایزه بخری.. 


۲شنبه:

هنوز مشکل چک شما حل نشده و امروزم صبح زود رفتی اندیشه تا شب و امیرحسین اومد پیشت.. منم عصر، با لیلی و دوستش قرار گذاشتیم کافی شاپ نزدیک کلاس.. جای باحالی بود، تو محوطه حیاط نشستیم و شیک در طعم های مختلف خوردیم و عکس هم انداختیم و بعدش رفتیم کلاس..سومین جلسه ترم ۷.. امروز رسیدیم به تیپ شخصیتی۴ که من هستم.. خیلییییی جالب و دقیق بود.. شاخصه ی این تیپ، هیجان و ذوق و سورپرایز و هنر و سلیقه و خاطره نویسی و چلنج در رابطه ی عاطفی و شغلی و احساسات و  حس متفاوت بودن و داشتن ی جور غم و افسردگیه درونیه.. من تقریبا تازه فهمیدم که چرا شما رو دوس دارم.. !! چون اونجوری که تیپ شخصیتم هست، باهام رفتار میکنی..! 


۳ شنبه:

حدود ۱۱ اومدم کلبه.. شما مستند حیات وحش دیدی و منم پشت به تی وی با لپتاپ سرگرم بودم تا مُستند تموم شد..  بعدش بقیه کارتون ۱ شنبه رو دیدیم و پُفک خوردیم.. ی نیم ساعتی هم خابم بُرد.. پا شدیم حرفیدیم و نماز خوندم و یِ کم ماکارونی داغ کردم خوردم و اومدم دنبال هاپو رفتیم شنا.. تو استخر، یِ دختره بی فرهنگ، تعادلم رو بهم زد و رفتم زیر آب .. انقد ترسیدم که نتونستم خودمو جم و جور کنم و فقط دست و پا زدم.. و  فکر کردم الانه که غرق بشم که مربیم سریع خودشو رسوند.. به حدی ترسیده بودم که هاپو میگه پایین چشمت کبود شده بود.. خلاصه دوباره ترس اولیه ام برگشت سر جاش.. هوووووف..

بعدشم عصر سریع حاضر شدم رفتم مولودی خونه رفیق شیش.. خیلی خوش گذشت.. کُلی هم دعا کردم.. 

راستی واسه رفیق شیش که مثه خاهریم باهم، ی خاستگار خوب معرفی شده.. شاید اونم رفتنی شه..!  خیلی خوشحالم اما ته دلم غصه میشینه اگه ازدواج کنه.. آخه دیگه دوستی مثه اون ندارم و نخاهم داشت.. 


۴شنبه:

ظهر اومدم کلبه.. شما اَخمو و بی حوصله بودی.. چون هنوز که هنوزه درگیر چِکت هستی.. هات چاکلت و انگور خوردیم و حاضر شدیم رفتیم پاساژ میرداماد.. از مغازه می.شاپ، دوتا آدمک چای سازتحویل گرفتیم و ی سطل زباله ماشین، ی ژل نیمه جامد واسه پاک کردن لپتاپت و ی دستگاه کوچیک واسه طراحی ناخن،  ی بسته لیفتینگ  واسه من خریدیم.. بعدش گفتم بریم کافی شاپ.. ؟؟  شما گفتی نُچ بریم خونه.. 

رفتیم سمت آسانسور که سوار شیم، یهو گفتی بیا بریم کافی شاپ ی چی بخوریم..  دیگه یِ شیک وانیل و یِ سیب زمینی با پنیر سفارش دادیم.. کلی هم طول کشید تا برامون بیاره اما وقتی آورد خوردیم فوق العاده خوشمزه و تازه بود.. تو این فرصت هم من انقد حرف زدم و مقسره بازی درآوردم تا بلخره تونستم بخندونمت و کم کم خوج اخلاق شدی..  تو ماشین  هم کلی حرفیدیم و خندیدیم.. اومدیم کلبه من سریع ظرفارو شستم و فوتبال دیدیم و کلی آرامش گرفتیم.. دو ساعتم منتظر آژانس شدیم و بلخره حدود ۹ رسیدم خونه..


۵شنبه:

ظهر با هاپو و آرامش و پرپری رفتیم بیرون خرید و عصر هم حاضر شدیم رفتیم تولد پسرخاله.. با اینکه اولش حوصله نداشتم اما تا آخر شب انقد سر پانتومیم بازی خندیدیم که حد نداشت و کلی خوش گذشت.. شما هم دنبال کارات بودی امروز و چنتا اس دادیم..


جمعه:

صبح رفتیم بهشت زهرا، مراسم چهلُم و بعدشم رستوران ناهار خوردیم .. شب هم کتاب شازده.کوچولو رو شروع کردم به خوندن..  شما هم از صبح خونه حاجخانوم بودی.. و داریم پیغام میدیم..



نظرات 5 + ارسال نظر
خاتون جمعه 13 شهریور 1394 ساعت 23:36

منتظر نوشته هات بودم امروز.
کاش هر روز بنویسی نه هفته به هفته

پستم حاضر بودا اما یادم رفت بزارم تو وبلاگ.. حواس پرتی شدم بیا و ببین.. :)
اره خودمم دوس دارم مثه قبل هرروز بنویسم اما وقت نمیشه..
:-*

آبانه سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 10:36

امیدوارم روزهاتون رو به خوبی باشه عزیزدلم
کلاسهات رو برو حتما. مطمئنا تو روحیه ات تاثیر مثبت داره

ممنون گلم.. امیدوارم..
چشم.. آره واقعا تاثیر گذاره این کلاسا..
مرسی دوست عزیزم.. :-*

عارفه یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 17:00

سلام
امیدوارم یروزی بیاد که دیگه منتظر آژانش نباشی واسه رفتن به خونه
شبو بمونی

آخی.. راست میگیا.. چه دعای خوبی کردی.. :)
مرررررسی عزیزممممم..

خاتون یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 08:28

چقدر خوبه که توی تایم بندیت راحتی و میتونی بری و بیای. و نباید به کسی جواب بدی. حتی نه ده شب برسی خونه.
دارین با هم زندگی میکنینا! خوش به حالتون

کاش بیشتر از خودتون بنویسی.

اونجوری راحت راحت هم نیستم مگرنه کلبه میموندم و نمیومدم خونه.. هاها..
درسته باهم زندگی کردن خیلی جذابه اما واسه ما که تکلیفمون مشخص نیس، ی کم سخته..
درباره چی از خودمون بنویسم..? بگو اگه مقدور باشه مینویسم..
ممنون از رمزت.. اینجا گزینه نظر خصوصی نداره.. اما اول نظرت بنویس خصوصی، من تأییدش نمیکنم..
:-*

Neda شنبه 7 شهریور 1394 ساعت 04:34

سلام خانم های محترم
سری جدید کارگاه های مشاوره درمانی زیر نظر مشاور خانواده سه شنبه و پنج شنبه و جمعه بر گزار میشه
ساعت سه بعد از ظهر
شاید شما از محتوای کارگاه ها اطلاعاتی نداشته باشید که من توضیحش رو میدم
در کارگاه ها جلسه اول معرفی اعضا و طرح مشکلا ت و معضلاتیه که فرد باهاش دست به گریبان شده ، بعد از معرفی پذیرایی و مشورت داریم برای اینکه اعضا به ترتیب روی صندلی داغ بنشینند و مشاور و سرپرست گروه به کمک اعضا راه حل اراءه خواهند داد ،
فرد با توجه به سوالات و ابده هایی که دیگر اعضا مطرح می کنند به نتیجه مطلوب خواهمد رسید ،
ضمن اینکه دوستان جدید پیدا خواهید کرد مشاوره درمانی صورت خواهد گرفت
دیدتون نسبت به کارگاه ها دید باشگاه فکر و ذهن باشه
در اخر معلم یوگا به شما هر جلسه یک تکنیک روانشناختی که باعث ارامش و قدرت و خلاقیت ذهن میشه می اموزه ،
جلسات خشک و رسمی نیست کاملا دوستانه و شادی بخشه
در جلساتی که قبلا تشکیل شد اعضا از ساعاتی که در جلسه بودند لذت بردند و تونستند به کمک مشاور ،اعضا و خودشون از تنهایی و خلوت خودشون در بیاند
پس لحظه هاتون رو شاد کنید و به گروه های ما بپیوندید ،
امید ما شادی و رضایت و کسب ارامش مطلقه
برای رزرو جا با تلفن ٠٩١٩٠٤٠٣٤١٦ تماس بگیرید.
ورود اقایان نیز بلامانعه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد